ريشه‌هاي رواني تعلل


 






 

گفتگو با دکتر حسين ابراهيمي‌ مقدم، روان‌شناس
 

خرگوشي وسط جاده نشسته بود و اتومبيلي داشت به طرفش مي‌آمد. خرگوش تصميم به فرار گرفت. ابتدا به قصد پريدن به طرف راست جاده جهت‌گيري کرد ولي بعد پشيمان شد و گفت سمت راست جاده دره است، بهتر است به سمت چپ فرار کنم. تمام نيروي خودش را به طرف چپ جاده جهت داد ولي باز هم با خودش گفت که سمت چپ هم خيلي دور است و تا آن زمان اتومبيل مي‌رسد. تصميمش را عوض کرد و دوباره طرف راست جاده را نشانه گرفت. دوباره تغيير عقيده داد و طرف چپ و... خلاصه آن قدر اين دست و آن دست کرد تا اينکه اتومبيل سر رسيد و او را زير گرفت.
خيلي از ما شبيه خرگوش همين قصه‌ايم و هر روز داريم براي انجام کارهايمان امروز و فردا مي‌کنيم. اگر شما هم از همين قبيله‌ايد، گفتگوي ما را با دکتر حسين ابراهيمي‌‌مقدم بخوانيد.

کجاي مغز ما مسوول تفکر و تصميم‌گيري است؟
 

مخ انسان از هر جاندار ديگري پيشرفته‌تر است. در قشر مخ لايه‌اي از جسم ياخته‌هاي عصبي است به ضخامت تقريبي 3 ميلي‌متر که روي مخ را مي‌پوشاند. در زبان لاتين «کورتکس» به معناي پوست درخت است. لايه قشري يک مغز که هنوز بافت‌هاي آن فاسد نشده به سبب آنکه عمدتا از جسم ياخته‌هاي عصبي و رشته‌هاي بدون ميلين تشکيل شده، خاکستري رنگ به نظر مي‌رسد و به همين دليل به آن «ماده خاکستري» هم گفته مي‌شود. بخش زيرين مخ که در زير مخ قرار دارد عمدتا از آکسون‌هاي ميلين‌دار تشکيل شده و سفيد و شيري رنگ به نظر مي‌رسد. فعاليت‌هاي ذهني پيچيده از همان قشر خاکستري صورت مي‌گيرد.

حالا که از مرکز تصميم‌گيري و اراده در مغز حرف زديم، بد نيست به اين هم بپردازيم که اصولا چرا برخي افراد در انجام کارها مدام امروز و فردا مي‌کنند؟
 

برخي امروز و فردا کردن‌ها جنبه کما‌ل‌طلبانه دارد. اجازه دهيد براي روشن شدن مطلب داستاني تعريف کنم. اين داستان را در مورد استاد تاريخ دانشگاه نقل مي‌کنند که دايما لاف مي‌زد که بالاخره روزي کتاب‌ جامعي در مورد رشته درسي‌اش - سياست‌هاي قرن هفدهم- خواهد نوشت. تا اينکه بالاخره گروهي از دانشجويان که از اين لاف زدن‌ها خسته شده بودند او را در دفتر کارش زنداني و اعلام کردند زماني او را آزاد خواهند کرد که اولين صفحه اين شاهکار بزرگ را بنويسد. چند ساعت بعد، استاد در حالي که در محاصره صدها ورق چک‌نويس گير کرده بود گريان روي ماشين‌تحرير خود افتاد. او حتي قادر نبود يک جمله را آن‌طور که مورد رضايتش بود تمام کند، چه رسد به يک صفحه کامل. هر کلمه‌اي که مي‌نوشت به نظرش از آن کمال مطلوبش فاصله داشت بنابراين دوباره از نو شروع مي‌کرد. اين داستان نگرش ذهني افرادي را نشان مي‌دهد که مجدانه و مداوم براي رسيدن به کمال مطلوب عملا در کار خود، همکاران و کارمندانشان وقفه ايجاد مي‌کنند. گرچه انجام هر کاري تا حد بالاي توانايي به نظر پسنديده مي‌آيد امادر دنياي واقعيات، باکفايت بودن در صورتي که براي دست يافتن به اهداف کافي باشد، بهتر از کامل و بي‌نقص بودن است.

آيا امروز و فردا کردن، جنبه‌هاي ديگري هم دارد؟
 

بله، يکي از عوامل متداول در به تاخير انداختن کارها، احساس ملالت و بيزاري است.کارهايي وجود دارد که هرچند بسيار ضروري است اما حتي از منتظر ماندن براي خشک شدن رنگ ديوار نيز کسالت بارتر است. از آنجا که طبيعت انسان او را به سوي اموري مي‌کشد که انجام دادن آنها برايش جالب است و به همين نسبت از کارهايي که انجام دادنش کسالت‌بار است دورش مي‌کند، در نتيجه اين بيزاري اغلب کارها را به تعويق مي‌اندازد.

دشمني با ديگران نيز مي‌تواند باعث چنين امروز و فردا کردن‌هايي شود؟
 

بله. يکي از دلايل متداول به تاخير انداختن کارها نشان دادن کينه وعداوت با شخص يا شرکتي است که کاري را بر گردن شما نهاده است. کارمندي از اين واقعيت که کاري به او تحميل شده است دچار رنجش مي‌شود، در نتيجه اولين واکنش او حرکت آهسته، مثل راه رفتن افراد بيمار خواهد بود. امروز و فردا کردن تا نزديک شدن به آخرين فرصت نيز از مواردي است که مي‌توان به آن اشاره کرد. افرادي وجود دارند که کارها را به تاخير مي‌اندازند تا به ضرب‌الاجل‌هاي از پيش تعيين شده برسند. آنها اصرار دارند که تحت فشارهاي باقي‌‌مانده بهتر کار مي‌کنند. به هر حال اين روش هم براي سلامتي آنها مضر است و هم وقت زيادي را تلف مي‌کند. اين کار ميزان فشار رواني وارده بر شخص را افزايش مي‌دهد و در مواقع مواجهه با بحران‌هاي حقيقي و غيرقابل اجتناب کار را بسيار دشوار خواهد کرد.

آيا امروز و فردا کردن‌ جنبه مثبت هم دارد؟
 

بله، مواردي وجود دارد که تاخير در آنها کار درستي است: مثلا زماني که کار کم‌ارزش‌تري را به خاطر کار پرارزش‌تري به تعويق مي‌اندازيم؛ زماني که احساس خستگي، عصبانيت، استرس، افسردگي و... مي‌کنيم؛ زماني که براي انجام دادن موثر کارها از کمبود دانش يا مهارتي رنج مي‌بريم و زماني که حالات جسمي و رواني ما اجراي بهينه کاري را غيرممکن مي‌‌کند چرا که مغز خسته يا بدن بيمار آمادگي بيشتري براي خطا کردن و قضاوت نادرست دارد.
منبع: http://www.salamat.com